نتایج جستجو برای عبارت :

40 متری مغازه بنی نجار

‍♂ نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار رافردا اعدام کنید 
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :                             مانند هر شب بخواب ...    پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید ...
صبح صدای پای سربازان را شنید...چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که د
‍♂ نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار رافردا اعدام کنید 
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :                             مانند هر شب بخواب ...    پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید ...
صبح صدای پای سربازان را شنید...چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که د
نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همه‌چیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً می‌داند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.
ادامه مطلب
که پادشاه را مجذوب خود کرده بودپادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار رافردا اعدام کنیدنجار آن شب نتوانست بخوابد .همسر نجار گفت :مانند هر شب بخواب .پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید .صبح صدای پای سربازان را شنید.چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دریغا باورت کردم .با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سرب
به نام خدا
قرار بود ساعت ۱۰ صبح بیاد به مغازه کولر نصب کنه،ساعت یازده‌ونیم -دوازده اومدهحین کار کلی صحبت می‌کنهساعت به ۵ چیزی نمونده ، با این وضع کرونایی دیگه تو مغازه نمیتونیم ناهار بخوریم. پرسیدم اگه کارت تمومه مغازه رو ببندیم گفت آره دیگه و صحبتش رو قطع کردیم.سریع مغازه رو بستم و راهی خونه شدم.۲۰۰_۳۰۰متر مونده که به خونه برسم گوشیم زنگ میخوره 
ادامه مطلب
اجاره مغازه
کاوه،فلکه ملک شهر
۱۲۰ متر
رهن ۵۰ میلیون
اجاره ۱۲ میلیون
توضیحات :همکف،بازسازی شدهپشت مغازه ۸۰متر زمینکف سنگ،دیوار سرامیکعرض ۸.۵متر،ارتفاع ۳.۵متربالای مغازه بازکد ۱۲۶۸ ۰۹۱۳۱۰۸۶۷۱۹ ۰۹۱۶۲۸۷۱۷۸۷
آدرس اینستاگرام : https://www.instagram.com/esfahanhouse
طراحی دکوراسیون مغازه و اجرای دکور
طراحی دکوراسیون مغازه باید به بهترین شکل ممکن اجرا شود با مستر دکور همراه باشید. ایده های بسیاری در دکور مغازه وجود دارد که به صورت مستقیم بر فروش و رضایت مشتری تاثیر گذار هستند. ما در مستر دکور تمامی این عوامل را بررسی می کنم تا با استفاده از فرصت های موجود ایده هایی جالبی برای ساخت دکوراسیون مغازه به شما ارائه دهیم.
 
بازسازی مغازه های جدید و قدیمی – تغییر دکوراسیون فروشگاه، بوتیک
منبع: مستر دکور
https://www.mr
رهن و اجاره مغازه در شهرک گلستان
مغازه ای با متراژ 130 متر مناسب برای رستوران در بهترین لوکیشن شهرک گلستان دارای سرویس بهداشتی برای رهن و اجاره موجود می باشد . داخل مغازه فلت می باشد و دارای 4 پله است .
برای مشاوره رایگان با مشاوریناملاک پارلمان غرب ( املاک چیتگر ) تماس بگیرید : ۴۴۷۴۱۰۷۲ 
روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟و یا اشک ریخت؟نه...او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته
امشب موقع برگشتن از پاساژ، ویترین یه مغازه ای که از قضا چراغاش خاموش و تعطیل بود،چشممو گرفت.رفتم پشت ویترین وایسادم اجناسِ جذابشو تماشا کردم ! مغازه ى متفاوتی بود.
انگشترای نفیس،با نگین های فیروزه و عقیق و ..که برق نگیناشون چشمامو میزد.اسکناس ها و سکه های قدیمی! بشقاب های نقاشی شده.سماورِ طلایی! جعبه های جواهر و قاب عکس های نفیس.مغازه،مغازه ی عتیقه فروشی بود.رفتم پشت درش تا شاید محتویات داخل مغازه رو ببینم.با دستم رو پیشونیم سایبون گرفتم و دا
دانلود کتاب مغازه خودکشی ژان تولی
مغازه خودکشی یک فانتزی سیاهِ تکان‌دهنده است. این رمان اثری از ژان تولی، نویسنده، طراح و کارگردان فرانسوی است که در سال ۱۹۵۳ به دنیا آمد. این رمان معروف‌ترین اثر ژان تولی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.
ادامه مطلب
استفاده از یک درب مناسب برای امنیت و زیباتر شدن محل کار و نمایش بهتر کالا و محصولات یک واحد تجاری مانند مغاز و فروشگاه بسیار مهم است.درب استیل مغاز و فروشگاه به دلیل استفاده از شیشه و استیل در ساخت آن نمای کلی مغازه را زیبا کرده و دید کاملی به درون واحد تجاری و فروشگاه به افرادی درحال تردد در مقابل فروشگاه یا مغازه هستند میدهد. از طرف دیگر درب استیل مغازه بسیار امنیتی بود و امکان ساخت آن با انواع قفل های ویژ برقی و ضد سرقت وجود دارد. شاسی تمام
مغازه 80 متری فروشی _ میانجاده(بلوار باغستان)
لحظاتی پیش، کرج، باغستان3,600,000,000 تومان

نوع ملک
تجاری و مغازه

متراژ
80

قیمت هر متر
45,000,000
**** مغازه ای استثنایی در میانجاده ابتدای بلوار باغستان ****__________________________________________________________________یک مغازه 80 متری با 60متر کف و 60 متر بالکن در ابتدای میانجاده، دارای موقعیت عالی و بی نظیر کسب و کار و چشم انداز فوق العاده از دو جهت خیابان شهید بهشتی و بلوار باغستان، دارای سند مادر و حق ملکیت برای تمامی مغازه هایی که د
 
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
چند ماه پیش حسن یکی دیگه از خواب هاش رو برام تعریف کرد:
خواب دیدم توی یک دهکده زیبا زندگی می کنم و همسایه دو برادر هستم که در کنار هم بر سر زمینی که از پدر به ارث برده بودند کار می کردند و در نزدیک هم خانه هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می گذراندند. بر حسب اتفاق روزی بر سر مسئله ای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچک تر بین زمین ها و خانه هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند برادر بزر
چند ماه پیش حسن یکی دیگه از خواب هاش رو برام تعریف کرد:
خواب دیدم توی یک دهکده زیبا زندگی می کنم و همسایه دو برادر هستم که در کنار هم بر سر زمینی که از پدر به ارث برده بودند کار می کردند و در نزدیک هم خانه هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می گذراندند. بر حسب اتفاق روزی بر سر مسئله ای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچک تر بین زمین ها و خانه هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند برادر بزر
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
 
سالهاست پشت گوش افتاده ام
شبیه مداد مرد نجار
هر جا خطی کشیده ام
ارّه ها به آن حمله کرده اند
"شعر تقصیر سارا"
40 متر مغازه فروشی - بنی نجار

مشخصات
تلفن: ۰۹۱۲۷۱۷۰۸۹۰
محل: کرج، شاهین ویلا
سند اداری: دارد
تعداد اتاق: بدون اتاق
نوع آگهی‌دهنده: املاک برتر
نوع: فروشی
قیمت کل: ۲۴۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
متراژ (متر مربع): ۴۰
چت: دارد (مشاهده چت‌های من)

توضیحات
40 متر مغازه حیدرآباد دارای امکانات:
آب، برق، گاز به صورت جدا
کرکره برقی شیشه میرال
سرویس بهداشتی 
تا سقف سرامیک
** مستاجر 10 میلیون ماهی 550 تا برج 10/98
موقعیت برای سرمایه گذاری؛
مناسب جهت کارگاه - سوپرمارکت و تهی
Lyla یک دختر خوب است. او در مغازه گلفروشی کار می کند و مغازه اش کمی پایین تر از مغازه Louis است. او گل ها و سگ ها و یک نوع گیلاس به نام Blueberrie را دوست دارد .
او علف و غذا های بد پخت را دوست ندارد.
فروشگاه او در نقشه Folrist / Item shop نام دارد.
تولد او در 27 Spring «بهار» است.
Lyla یک دختر خوب است. او در مغازه گلفروشی کار می کند و مغازه اش کمی پایین تر از مغازه Louis است. او گل ها و سگ ها و به تمشک «Blueberrie» را دوست دارد .
او علف و غذا های بد پخت را دوست ندارد.
فروشگاه او در نقشه Folrist / Item shop نام دارد.
تولد او در 27 Spring «بهار» است.
کتاب مغازه 24 ساعته من

دانلود کتاب مغازه ۲۴ ساعته من
محتویات کتاب « مغازه ۲۴ ساعته من » :
درباره نویسنده
گام صفرم
چرا باید مغازه ۲۴ ساعته داشته باشم ؟
باور محدود کننده
درآمد غیرفعال
آیا به عنوان شغل دوم می توان راه اندازی کرد ؟
چه پیش نیازهایی لازم دارم ؟
پیش نیاز اول
پیش نیاز دوم
پیش نیاز سوم
آیا باید برنامه نویسی یاد بگیرم ؟
چقدر سرمایه نیاز دارم ؟
اشتباهات رایج مسیر
گام اول
ایده یابی
طوفان فکری
انتخاب برند
گام دوم
خرید هاست و دامین
هاست
دام
من به نوبه خودم باید از مسئولین عزیز کشورم تشکر و قدردانی ویژه ای کنم. قبلا در روزهای تعطیل مستاصل می شدم که چه کار کنم و کجا بروم! هر مغازه و فروشگاهی که می خواستی بروی کلا تعطیل بودند. وقتی می رفتی انقلاب تا دو تا کتاب بخری، هیچ مغازه ای باز نبود.
به لطف شرایط اقتصادی کشور، هر وقت و هر زمانی که برای خرید بروید ، همه باز هستند . 
توی این تعطیلات هر وقت رفتم انقلاب که کتاب بخرم، چندین مغازه باز بودند و کارم راه افتاد.
اینجاست که باید از هوش و کیاس
یه دفعه چشتون به ویترین یه مغازه بخوره که خوشتون بیاد..
به زور جای پارک پیدا می کنی و میری سمتش...
اما انگار فقط از دور قشنگ به نظر میرسیده..
برمی گردی سمت ماشین و میبینی جریمه شدی
خیلی از آدما تو زندگی مثل اون مغازه ها میمونن ...
مشاهده مطلب در کانال
در اوزاکا، شیرینی‌سرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینی‌های خوشمزه‌ای بود که می‌پخت. مشتری‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌آمدند، چون قیمت شیرینی‌ها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش‌آمد مشتری‌ها به این طرف نمی‌آمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است. یک روز مرد فقیری با لباس‌های مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیش‌خوان آمد. قبل از آن‌که مرد فقیر به پیشخوان برس
-مرد بیمار :
مردی در بیمارستان بستری بود و قرار شد که تحت عمل جراحی قرار گیرد.با اینکه داروی مسکنی به او تزریق کرده بودند، اما ناراحت و پریشان بود.پرستاری مهربان به او گفت:«آیا ناراحت و آشفته ای؟»مرد گفت: « بسیار بیشتر از اینها.»پرستار گفت:« اما نباید ناراحت و پریشان باشی، چون که خیلی زود حال تو از سال های پیش بهتر خواهد شد.»لبخندی گذرا بر لبان بیمار نشست.پرستاری که شرار کم سوی امید را در چهره ی او دیده بود، افزود: « می دانی که دو راه برای برخورد
دیروز-سر ظهر ،توی مغازه کلی کار ریخته بود رو سرم .مشغول جاساز کردن اجناس جدید تو قفسه و رگال بودم و همون حال کار مشتری هایی که میومدن تو مغازه رو هم راه مینداختم.چهارپنج تا مرد باهم اومده بودن و هرکدوم یه چیزى میخواستن و قیمت میپرسیدن.یدفعه از پشت شیشه دیدم علی با لباس فرم سربازی و ساک رو دوشش داره میاد سمت مغازه.قربون قد و بالاش رفتم تو دلم.اومد داخل و بهم دست داد و پشت ویترین کنارم ایستاد.جلوی مشتری ها کنترل شده ابراز احساسات کردم.بعد از چند
یک مغازه‌دار #یهودی برای پناه بردن به خدا از شر کرونا، در مغازه‌اش #صوت_قرآن پخش می‌کند ...
♻ وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙ(و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است). اسراء ۸۲
 
 
به هنگام حمله به روسیه توسط ناپلئون بناپارت دسته ای از سربازان وی، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی از سربازان خود جدا افتاد.گروهی از سربازان روس، ناپلئون را شناسایی و تعقیب کردند. ناپلئون به مغازه ی پوست فروشی در انتهای کوچه ای پناه برد. او وارد مغازه شد و التماس کنان فریاد زد خواهش میکنم نجاتم دهید. کجا پنهان شوم؟پوست فروش ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد. سربا
امروز ساعت شش مغازه رو باز کردم. باید به هم ریختگیِ ناشی از عکاسیِ شلوغی که دیشب داشتم جمع و جور میشد. ساعت هفت و نیم بود که یادم افتاد باید به لابراتوآر برم برای گرفتنِ عکسهای مشتری های دیروز. کرکره را پایین دادم و بدون اینکه قفل بزنم، رفتم بیرون. حرکت کردم به سمت شمالِ شهر. عکسو که گرفتم یادم افتاد که از خونه باید یه سری وسائل که برای تکمیل کردن فلان دکور، خانه مانده بودو بیارم. پس به جای مغازه که در غربی ترین نقطه ی شهره، رفتم به سمت جنوبی تری
سلام دوستان 
من یه پسر ۱۹ ساله م که یه اخلاقی دارم، اونم اینه که یه کاری رو دوست دارم خودم از ۰ تا ۱۰۰ ش رو خودم انجام بدم و از کسی کمک نگیرم.
حالام موضوعی که پیش اومده اینه که پدر من مغازه دارن و کارشون و موسسه تبلیغاتی هستش و پدر من چند وقت پیش یه مغازه جدید خریدن و قراره اون رو بدن به من و یه دستگاه چاپ بنر که من قراره خودم کار کنم و اقساط اون دستگاه رو بدم.
حالا طبق اخلاقی که من دارم و اصلا دوست ندارم از کسی کمک بگیرم و این مغازه توسط پدرم خریدا
سکانس اول: روی بنر بزرگی نوشته شده کباب سیخی 4000 تومان!
سکانس دوم: مغازه پلمپ شده! یخچال ها که از پشت شیشه مغازه دیده می شن، خالی هستند و فقط برگه پلمپ روی در مغازه است. مردمی که از جلو مغازه رد میشن شروع می کنن فحش دادن که خدا لعنتت کنه گوشت خر میدادی به خورد ملت.
سکانس سوم: روز قبل از سکانس دوم، آشپز که پسر جوون 25 ساله ایه، بعد از اینکه حلیم اول صبح رو می فروشه، میره نونوایی و سفارش سنگک ناهار رو میده. برمی گرده مغازه و برنج رو خیس می کنه، کباب ها
راه‌آب بالاپشت‌بام گرفت. از بین تمام برچسب‌های چاه‌بازکنی، پدرم با پیرمرد خمیده قامت چند خیابان بالاتر برای باز کردن راه‌آب صحبت کرد و قرار شد وقتی آمد، در غیاب پدر، من بالای سرش باشم تا کارش را به نحو احسن به پایان ببرد.کارش را تمام کرد و حساب‌وکتاب کردیم و قرار شد برای دریافت هزینه از صاحب‌خانه، فاکتور هزینه را از پیرمرد دریافت کنم. به همین منظور با وی راهی مغازه‌اش شدم. مغازه‌ای فوق قدیمی با لامپی زرد رنگ و دیوارهای خط خطی و پوسته کر
آدم میتونه انتخاب کنه توی راهی بره که فقط مصرف کننده و کپی پیست کار باشه یا این‌که چیزهایی رو هم خودش ایجاد کنه. من ترجیح دادم دومی رو انتخاب کنم. خیلی وقته. شاید از وقتی که دبیرستانی بودم. عارم میومد چیزی رو که میتونم -حتی با سختی- خودم ایجاد کنم، برم بخرم یا بگیرم یا متنی رو کپی کنم وقتی میتونستم خودم بنویسمش. اگه کسی کاری بهم نداشته باشه تک تک وسایل مورد نیاز اتاقمم میتونم بسازم و اصولا نشد برام معنا نداره. مگر این که ببینم دیگری به زحمت میفت
اینکه امسال انقدر سریع خرید کردم برام لذت بخش بود
تو مغازه اول پیراهن و شلوارم رو خربدم بعدم رفتم پاساژ علاءالدین یه فن برای زیر لپ تاپم و یه قاب ژله ای برای گوشی خواهرم خریدم بدون اینکه بخوام هی تو مغازه ها بچرخم خیلی سریع رفتم سر اصل مطلب
شما از چهار راه ولیعصر تا میدان انقلاب را برای یافتن یک ابزار کالیگرافی پیاده گز نکرده اید و همان راه را برای ادامه ی جستجو پیاده برنگشته اید و وقتی پیدا نکرده اید در اینترنت به جستجو نپرداخته اید و بعدش متوجه نشده اید که همان بسته هایی که نشانت می داده اند زیر برچسب توضیحات، دقیقا زیر برچسب چیزی بوده که دنبالش بوده اید. شما قیمت های مختلف آن ابزار را ندیده اید و نمیدانید که ندانستن این که کدام مغازه قیمتش پایین تر بود تا مستقیم بروید همان م
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری های تهران و اطراف پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریان پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأس
در مغازه لوازم التحریری نگاهم به جامدادی صورتی خوشگلی افتاده بود.قیمتش را از مغازه دار پرسیده بودم.گفته بود:((بیست هزار تومن)).همین یکی هم مونده.از پدرم خواستم پول بدهد تا ان را بخرم.اما ایشان طبق معمول گفتند:((سربرج))هر روز سری به مغازه می زدم تا ببینم جامددی عزیزم فروخته شده یا نه.وقتی می دیدم سرجایش هست خوش حال می شدم:اما کو تا سر برج.از مغازه دار خواستم ان را برایم کنار بگذارد اما قبول نکرد.بنابراین باید فکری برای ان می کردم.یاد صحبت معاونما
یک شب مار بزرگ برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد٬عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز گذاشته بود.همنطور که مار گشت میزد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد.مار خیلی عصبانی شدوبرای دفاع از خود اره را گاز گرفت.این کار سبب خون ریزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده، از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند. او بدنش را به دور اره پیجان
بهترین خیاط
در کوچه‌ای چهار خیاط مغازه داشتند. همیشه با هم بحث می‌کردند. یک روز، اولین خیاط یک تابلو بالای مغازه‌اش نصب کرد. روی تابلو نوشته شده بود: «بهترین خیاط شهر»
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازه‌اش نوشت: «بهترین خیاط کشور»سومین خیاط نوشت: «بهترین خیاط دنیا»
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یک خط کوچک نوشت: «بهترین خیاط این کوچه»
همشهری آنلاین - مریم قاسمی:  رئیس راه اندازی فرهنگی شهرداری منطقه۱۶با بیان این مطلب گفت: «در این طرح کاسبان اهل کتاب از طریق شورایاران، مدیران محله و مدیران مدنی شناسایی شده اند و با استراحت اعطا کردن تاریخچه داخل یکی از قفسه های مغازه شان، اهالی را با ادب تاریخچه و کتابخوانی آشنا می کنند.» «سیدمحمدرضا رضوی» با اظهار اینکه کتاب های مورد نظر از طرف اداره فرهنگی شهرداری منطقه۱۶دراختیار کاسبان فراغت می گیرد، افزود: «تو این طرح، گروهی اجتماع
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_شصت_و_دوم
.
چندین مغازه رفتیم اما به جای اینکه من نپسندم اون نمی پسنید
- می گم چه فرقی داره
من می خوام فقط باهاش نماز بخونم
تازه حواس محمد سرجاش اومد
عذر خواهی کرداما فقط این عذر خواهی تا دم در مغازه ی بعدی دووم داشت
تو مغازه ی آخر یکی رو انتخاب کرد
سلیقه اش عالی بود منم موافقت کردم
موقع خرید خودش حساب کرد بعد هم رفتیم کارگاه خیاطی و اندازه ام رو واسه چادر گرفتند
یه ساعت بیشتر طول کشید
تو اون فرصت محمد در مورد مسایل دینی صحبت
محبوب ترین و استانداردترین تابلو مغازه در میان تابلوسازی تابلو مغازه بهترین روش برای تبلیغات جدیدترین مدل های تابلوسازی در سال 2019 اهمیت تابلوسازی در تبلیغات – ترفندهای برای تغییر ساختار فروشگاه پاکسازی و تمیز کردن انواع تابلو مغازه در تابلوسازی نقش تابلوهای دیجیتال در تابلوسازی عوامل کلیدی جذب نگاه مشتری در تابلوسازی ایده های ناب و متفاوت برای تابلوسازی ایده های بکر تابلوسازی برای تابلو مغازه منافع مشتری اولویت تابلوسازی پاسارگاد ط
مغازه ها بسته شده و شهر به یک اغمای تاریخی فرو رفته. سوپر مارکتای محل تا چند روز پیش میز گذاشته بودن جلو مغازه و در حال فروش بودن با این شرط که اسم محصول ر میگید و ما میذاریمش تو پلاستیک ببری. هایپر مارکتای بزرگ تخلیه شدن و میوه فروشی ها هم تک و توک بازن. تردد مردم تو مرکز شهر کمتر شده اما قطع نشده دیگه خودتون مردم و بازار شب عید رو میشناسید. این چند وقته روزی نیست که نشنویم یکی از اقوام و آشنایان مریض نشده. از مریضی ترسی ندارم چون هم رعایت میکنم
مه پاش مغازه یکی از پرکاربردترین سیستم های رطوبت ساز برای جذب مشتری بیشتر و رضایت مشتری است. مه پاش جلو مغازه فضای مطبوعی را برای مشتریان به وجود می آورد. سیستم مه ساز معمولا جلو مغازه ، رستوران ها و محل نشستن افراد رو به روی مغازه نصب می شود. نصب مه پاش جلو مغازه باعث می شود مشتریان قبل از ورود به مغازه هوای خنک را در فصل های گرم احساس کنند و توجه آن ها نسبت به مغازه شما جلب شود . بیشتر مغازه ها و فروشگاه های مهم به فضای باز بیرون و پیاده رو دستر
تو شرایط مالی بدی قرار گرفتم و پیشنهاد میکنم این پست رو بخونید بدردتون میخوره .
من توی رستوران کار میکنم دو ماه پیش تصمیم گرفتم که مغازه کناری رو بکنم فست فود و از اونجایی که من یک ریال هم پس انداز یا طلا ندارم با یکی از دوستان دوران خدمت شریک شدیم . اونم بازاریه و موبایل فروشیه مشهوری داره .
قرار شد مغازه رو من آماده کنم وسایل رو اون بخره کرایه هم نده ، نصف نصف. مغازه ای که فکرش رو هم نمیکردم 40 میلیون خرج ِ سرامیک و چاه و اسپیلت و... شد . که مجبور ش
۱
نور آفتاب اصلاً درون این مغازه‌ی کوچک رخنه نکرده بود. تنها پنجره‌ی مغازه، سمت چپِ درِ ورودی، با کاغذ و مقوا پوشیده شده و یک لوح اعلان هم روی دستگیره‌ی در آویزان بود.
نور لامپ‌های مهتابیِ سقف روی پیرزنی افتاده بود که داشت به سمت بچه‌ای می‌رفت که در کالسکه‌ای خاکستری بود.
«آه! داره می‌خنده.»
مغازه‌دار، زن جوان‌تری که کنار پنجره رو به صندوق نشسته بود و حساب‌هایش را بررسی می‌کرد، بااعتراض گفت «پسر من می‌خنده؟ نخیر خانم، فقط داره شکلک د
 
 
 
تابلوسازی برای مغازه و فروشگاه، در حقیقت ارتباط سازی بین شما و مشتریان احتمالی هست. با انتخاب طرح زیبا و متناسب تابلو مغازه با محصولات فروشگاه، شما می‌توانیدقوی‌ترین ارتباط را حتی با رهگذران برقرار نمایید و آن‌ها را به مشتری فروشگاهتان تبدیل نمایید. یک تابلو مغازه خوب به عواملی مانند تنوع رنگ‌ها، نوع گرافیک، نوع مواد بکار رفته در تابلو سازی ، ارتباط موضوع تابلوسازی با نوع محصول و عوامل دیگر بستگی دارد ولی انتخاب تابلو مغازه، به ع
به گزارش عصرحباد؛ حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده مردم شریف شهرستان برخوار در مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با خبرنگار عصرحباد با اشاره به مشکلات بیمه ی کارگران که برای صاحب کار پیش می آید افزود: بیاییم و بخشی از حق بیمه را از بیت المال بگیریم، بر فرض مثال یک مغازه دار می ترسد که یک فرد را در مغازه اش به کار بگیرد، زیرا پیش خود می‌گوید حق بیمه اش را باید بدهم و بعد اگر از مغازه بیرونش کردم باید سنواتش را هم بدهم و هزار و یک دلیل که مرتبط به بیمه ا
دنبال جایی بهتر برای خریدن نهار گشتم. یک مغازه‌ی نسبتا سنتی دیدم که غذاهای معمولی داشت. علاوه بر میز و صندلی، از آن تخت‌های قدیمی هم گذاشته بودند. املت سفارش دادم همراه آب‌معدنی. مرد شیک‌پوشی آمد و کنار تخت سرپا ایستاد. کت و شلوار پوشیده و کلاه شاپو سرش کرده بود. موهایش کاملا سفید بود و سبیل‌هایش تاب کوچکی داشت. عینک زده بود و بیرون از مغازه را نگاه می‌کرد. میز کناری من دو مرد میانسال کت و شلوار پوشی بودند که از روزهای خوب جوانی صحبت می‌کرد
دیشب نه پریشب که به بُنگِ اَمِلاک رفتم و گفتم که مغـــــــــازم، به تمدید نیاز است، بخندید و بگفتا که زهی زکی و زکّی که مغازه‌ت، به بادِ اصِناف دست به دست گشت و دو هفته‌س به نام دِگری خورد و پَسین‌روز به نامِ «شخصِ‌مذکور» به بنگاهِ خرید و فروش و ملک و زمین و اوُتُولو چرخ و فلک.....
حرفشو قطع کردم و گفتم : واسا واسا ببینم. پس تکلیف من چی میشه؟ من الان دارم تو اون مغازه کاسبی میکنم.
بخندید بگفتا: فروخته‌ست
سیبیلامو یه تاب دادم و سینه رو دادم جلو
نام کتاب: #مغازه‌ی_خودکشی | نویسنده: #ژان_تولی | مترجم: #احسان_کرم‌ویسی | #نشر_چشمه | ۱۱۴ صفحه.مغازه ی خودکشی داستان شهری است که آدم هایش محزون اند و تمایل وافر و میل عجیبی به خودکشی دارند. در این شهر یک خانواده (خانواده ی تواچ) در مغازه ای که از قِبَلِ آن امورات خود را می گذرانند، اقدام به فروش تجهیزات خودکشی می کنند، اجناسی از قبیل ویروس و سَم و طناب.نام کودکان خانواده ی تواچ (که به همراه پدر و مادرِ خود مدیریت مغازه ی خودکشی را بر عهده دارند) نام
دیشب نه پریشب که به بُنگِ اَمِلاک رفتمو گفتم که مغـــــــــازم، به تمدید نیاز است، بخندیدو بگفتا که زهی زکی و زکّی که مغازه‌ت، به بادِ اصِناف دست به دست گشت و دو هفته‌س به نام دِگری خورد و پَسین‌روز به نامِ «شخصِ‌مذکور» به بنگاهِ خریدو فروشو ملکو زمینو اوُتُولو چرخ و فلک.....
حرفشو قطع کردم و گفتم : واسا واسا ببینم. پس تکلیف من چی میشه؟ من الان دارم تو اون مغازه کاسبی میکنم.
بخندید بگفتا: فروخته‌ست
سیبیلامو یه تاب دادم و سینه رو دادم جلو و صد
سلام بر شما عزیزان این پاورپوینت در مورد دوستی ها و گهر کردن ها و کسانی هست که اشتی میدند شما در این پاورپوینت خواهید دید که پل های زیادی برای ساختن وجود دارد و نظرتان در مورد افرادی که انسان ها را اشتی مدی دهند عوض میشود
با تشکر و سپاس فراوان
دریافت پاورپوینت
همه ی ما با کلّی آدم در ارتباطیم از دوستی هایی که حضور و نفَس همدیگه رو حس می کنیم تا دوستی ها و رفاقت هایی که با کلمات نوشتاری توی دنیای اینترنت شکل گرفتن. حتّی اگه دوستی هم شکل نگیره و یک برخورد اوّلین و آخرین برخورد هم باشه ممکنه یه صفاتی از طرف مقابل توی ذهن ما بمونه که اگه بهش دقّت کنیم، نحوه ی دید ما رو نشون می ده.
یه خاطره تعریف کنم از چند سال پیش که یه مغازه نزدیک انبارمون بود و ما عمده ی خریدامون رو از اونجا می کردیم، اسمش هم سعید بود و به
همه ی ما با کلّی آدم در ارتباطیم از دوستی هایی که حضور و نفَس همدیگه رو حس می کنیم تا دوستی ها و رفاقت هایی که با کلمات نوشتاری توی دنیای اینترنت شکل گرفتن. حتّی اگه دوستی هم شکل نگیره و یک برخورد اوّلین و آخرین برخورد هم باشه ممکنه یه صفاتی از طرف مقابل توی ذهن ما بمونه که اگه بهش دقّت کنیم، نحوه ی دید ما رو نشون می ده.
یه خاطره تعریف کنم از چند سال پیش که یه مغازه نزدیک انبارمون بود و ما عمده ی خریدامون رو از اونجا می کردیم، اسمش هم سعید بود و به
"به نام مهربان ترین"
 
«آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز                      از جور تبر زار بنالید سپیدار»   2 جمله خبری و پرسشیآن قصه ← مفعولشنیدید ← ماضیکه ← حرف ربطدر← حرف اضافهباغ← متممیکی روز← قید زماناز ← حرف اضافه ، تبر متممزار ← قید حالتبنالید ← فعل ماضیسپیدار ← نهادآرایه: تشخیص«کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی                از تیشه ی هیزم شکن و اره ی نجار»   2 جمله (کلمه "نه" فعل منفی میشود)
کز (که از) ← حرف اضافهمن ← متممدگر ← قیدبی
Louis ، یک دانشمند است ، پدرش Chester ، رئیس کلیسا و خواهرش Aurelia ، مسئول نظافت کلیسا است.مغازه اش کمی بالاتر از مغازه Lyla است. مغازه او در نقشه Florist/Item shop نام دارد.
او بیشتر وقتش را به مطالعه و تحقیق می گذراند . خانه اش هم هیچ وقت مرتب نیست و کتاب هایش همه جا هستند.
او انجام دادن آزمایش و همین طور اُملت را خیلی دوست دارد. او غذای بد پخت و علف را دوست ندارد و از ورزش متنفر است.
تولد او در 2 Fall «پاییز» است.
از نکات مهم در راه اندازی فست فود، خرید تجهیزات آشپزخانه است که از ابعاد مختلفی دارای اهمیت میباشد، تجهیزات ساندویچی باید مناسب با نیاز شما باشد و توانایی پاسخگویی در اوج فروش را داشته باشد درعین حال نیز، هزینه آن توجیح اقتصادی داشته باشد راه اندازی ساندویچی جزء مشاغل زود بازده و ساده است که نیاز به سرمایه زیادی ندارد و در مدت زمان کم میتوانید نتیجه خوبی را ببینید، امروزه مردم دوست دارند در کنار میل کردن غذا، از محیط و نوع غذا نیز لذت ببرن
در زمان قدیم در کشور یونان ، روستایی بود میان دو کوه که مردمانش طرفدار علم و دانش بودند . در آنجا هر سال مسابقه
 بهترین کتابخوان برگزار می شد. در این مسابقات شرکت کننده ها کتاب برگزیده مسابقه را می خواندند و به سوالات مسابقه
پاسخ می دادند که به نفر اوّل پول زیادی به عنوان جایزه داده می شد.
در این روستا پسری بود به نام ارسطو که در خانواده فقیری زندگی می کرد، روزی از روز ها ارسطو به سمت بازار روانه شد
تا وسایلی که مادرش به او سپرده بود را بخرد . در
از ماشین بیرون را نگاه می‌کردم و طبیعتا خیابان است و تعداد زیادی مغازه پشت سرهم. چشمم مغازه‌ها را دنبال می‌کرد تقریبا از یک جایی به بعد هیچ مغازه ای ندیدم مگر مغازه هایی با تزیینات و لوازم کریسمس. سرم را چرخاندم دیدم آن سمت هم همینطور است. بعید می‌دانم پرجمعیت ترین کشورهای مسیحی هم اینطور باشند این طور پشت هم و بدون وقفه تزئینات کریسمس بفروشند. با خودم فکر کردم مگر ما چقدر مسیحی و ارمنی در کشور داریم؟ مگر جز این است که اینها بیشتر از خانه ه
صفت زشت تکبر
 امام صادق علیه السلام: ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود خواه باشد، مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.[وسایل الشیعه جلد 15 صفحه 380]
برخی از انسانها صفت خودخواهی در آنان وجود دارد و بسیار شدید است اما خود به این امر دقت ندارند                ⤵️مثلا:⤵️·  بیرون شهر می رود و کباب درست میکند، در حالی که بوی کباب به مشام همه میرسد و بسیاری نمی توانند کباب تهیه کنند· 
نگین و شقایق دختران نجاری تهرانی، کارآموزان آقای قلی زاده هستند؛ مردی که نزدیک ۶۰سال است در این کوچه کار می کند...
انگیزه‌ام‌ برای ‌کار‌ بیشتر‌ شده است.دختر‌ها‌ می‌گویند‌ در‌ این‌ مسیر،‌ آقای ‌قلی‌زاده‌ بیشتر ‌از‌ هر‌کسی ‌از ‌آنها ‌حمایت‌ کرده و ‌به ‌قول‌ خودشان‌ در‌ حقشان‌ پدری‌کرده است.‌ آقای‌ قلی‌زاده ‌علاوه‌ بر ‌اینکه‌ مالک‌ دو‌ تا ‌از ‌مغازه‌های ‌این ‌کوچه ‌است، ‌معتمد ‌و ‌طرف ‌مشورت ‌خیلی ‌از ‌اهالی ‌م
عارف را به عکاسی و فیلترهایی که ساخته می‌شناسم. مهربان است و برای دوستی ارزش قائل است. از نظر او رشت، شهری‌ست سرزنده. لنگرود را مناسب عیاشی می‌داند. عاشق این است که جمعه‌ها به چمخاله برود و فریدون فروغی گوش کند. دیشب بعد از پایانِ تورِ رشت‌گردی، حس کردم مردی جوان به من زل زده. سرم را بالا گرفتم. عارف بود! چشم‌هایم گرد و دهانم باز شد! هنسفری را از گوشم درآوردم و او را در آغوش گرفتم. همراه دو نفر از دوستانش بود. نام‌هایشان را یادم نیست، ولی یک
تعیین کانال توزیع در کسب و کار کلا به چند صورت شکل میگیرد:1-اگر کسب و کار اینترنتی باشد و مشتریان از دور محصول خود را انتخاب کنند ، خب مطمئنا بهترین گزینه راه توزیع از طریق پست و یا تیپاکس میتواند باشد.اگر هم مشتری در شهر خود زندگی میکرد خود فروشنده محصول را به دست مشتری میرساند.
2- اگر کسب و کار حضوری یا همان مغازه باشد خب خود مشتری بهترین گزینه برای خرید و حمل کردن محصول خود میباشد.نکته ای که وجود دارد این است که با وجود مغازه هم میتوان از طریق
هفته قبل برا یه دوره آموزشی به هلند رفته بودم یه روز براخرید لب تاب به بازارشهرٱمستردام پایتخت هلند رفتم به اولین مغازه فروش وسایل صوتی تصویری که رسیدم لب تاب موردنظرم رو قیمت کردم فروشنده گفت قیمتش ۶۹۵یورو است.
خداحافظی کردم وبه مغازه بعدی رفتم وقیمت همان لب تاب راپرسیدم گفتند ۶۹۵یورو نخریدم وبه هوای قیمت پایینتر به مغازه سوم وچهارم وبالاخره پنجمین مغازه رفتم ولی هرپنج فروشنده گفته بودند۶۹۵یورو..
فروشنده پنجم که ایرانی تباربود متوجه ش
بچه‌ باشی و یک نبش خیابان باشد با مغازه‌ای پر از اسباب‌بازی، و اسمش، آخ که اسمش، دنیای کودک! چرا آخ؟ آخر بچه باشی و دنیا برایت کوهی باشد از کلمات ناشناخته، از دامنه شروع کنی و کم‌کم آشنایت بشوند و برای خودت صاحب «درک» شوی، انگار هرچه هست و نیست، درست و غلط، بسته به معنی این کلمه است..خب پس گفتی «دنیا» ی کودک. اوه، چطور مغازه‌ای باید باشد.
بچه باشی و مغازه‌ی نبش خیابان صاحب چاقالوی گران‌فروشی داشته باشد و هرچند چندباری داخلش رفته باشی و پدر
باورم نمیشه اردیبهشت دوست داشتنی هم داره تموم میشه
زیباترین فصل بهار ب نظرم اردیبهشت 
خصوصا امسال برای منی ک3 سال کنکور دادم و خونه بودم امسال خیلی لذت بخش بود
فصل خرداد دوست ندارم حقیقتا 
از موقعی ک یادم میاد همیشه امتحان بود فصل خرداد
و اما تصمیمی ک دارم شروع ی هنر جدید 
بعد گرون شدن دوربین عکاسی 
و مردد بودن ب اینکه ب موسیقس علاقه دارم یا نه 
میرم سراغ نقاشی و آبرنگ 
ی مغازه ای هست نزدیک خوابگاه مون ک ی اقای مسن تابلو میکشه و میفروشه
و داخ
خب از کجای داستان شروع کنم؟از امروز یا از سال پیش؟سال پیش حدود همین وقتا بود خیلی چشم سمت چپم اذیتم میکرد اما بیخیالش شدم و موند...
تا اینکه دیگه چند روزی بود از چشم درد داشتم میمردم و به ناچار برای عصر وقت پزشک گرفتم...
بعد از تماشای فوتبال نه چندان جذاب رفتم دکتر ...
معاینه انجام شد و حاکی از خبر خوبی برای من بود... اما نه برای جیبم...
 
عینکی شدیم رفت...
 
رفتم عینک بگیرم... جدایی از قیمت های بالای عینک هیچ کدوم مورد سلیقه بنده واقع نشد...
پس اومدم خون
رهن و اجاره املاک صنعتیاجاره مغازه یا دفتر و در کل رهن و اجاره املاک صنعتی و تجاری یکی از مسائلی است که بیشتر از اجاره‌ی یک ملک مسکونی با حساسیت‌های خاص روبرو است. شاید مناطق زیادی وجود داشته باشد که بتوان خانه‌های مسکونی مناسبی در آن‌ها یافته و زندگی کرد؛ اما طبیعتاً درباره‌ی اجاره ملک صنعتی و تجاری نمی‌توان به سادگی هر مغازه‌ای را انتخاب کرد زیرا حساسیت‌های شغلی از اهمیت زیادی برخوردارند و قبل از اجاره باید آن‌ها را در نظر گرفت.
یک
اورژانس یک موقعیتیه که بشینیم دور هم و حرف بزنیم . قبلا گفتم که همگروهی هایی که باهاشون هستم ، یک ترم از من بالاترن و در اصل بجز دو نفرشون بقیشونو دفعه اولم بود که دیدم . یبار مریضی نداشتیم و نشستیم دور هم ، من هم غریبه اون جمع نشستم بینشون . داشتن از این صحبت میکردن که اگه اگه پزشکی نمی اومدن به چه شغلی علاقه داشتن . یکی گفت خب من کار فنی و باغبونیم خوبه، یکی از دخترام میگفت من آرایشگری خیلی علاقه دارم ، یکی هم گفت میرفتم ریاضی تدریس میکردم و خیل
معرفی کتاب
کتاب صوتینام: مغازه خودکشی نویسنده: ژان تولی نشر: چشمه سال انتشار: ۲۰۰۶ به زبان فرانسویمترجم: احسان کرم ویسی گوینده: هوتن شکیباامتیاز گودریدز: ۳.۶امتیاز فیدیبو: ۴امتیاز شخصی من: ۹.۳ (یکی از بالاترین امتیازهایست که به یک کتاب دادم) 
 
ادامه مطلب
همشهری آنلاین- سحر جعفریان:ناخدیی که از ساکنان منطقه 9 به شمار می آید و تو بنیان تولید نان فعالیت می کند می گوید: «نزدیک به ۴۰ سال کاسبی درون این محل، مرا با همسایه ها به یک خانواده تبدیل کرده است. به همین برهان روشویی را مقابل مغازه ام گمارش کردم تا مراجعه کنندگان به نانوایی قبل از خرید در قیافه نیاز دستشان را بشویند. » ناخدایی امتداد می دهد: «کرونا برای من بهانه شد تا این کار را ارتکاب دهم. چون قدیم دلم می خواست مقابل مغازه ام جایی برای شست وشو
 
تابلو مغازه یکی از مؤثرترین تبلیغات برای کسب‌وکار مغازه‌ای است. روش‌های تبلیغاتی دیگری مانند پخش تراکت، ارائه کارت ویزیت ، تبلیغات مجازی و … همه در کنار تابلو مغازه می‌توانند مؤثر باشند.
عصر، عصر تبلیغات است و چنانچه کاسب، تبلیغات نداشته باشد، باید از بازار کسب‌وکارش کنار بکشد و چنانچه خودش کنار نکشد، رقبا او را به کناری خواهند انداخت.
نوع تابلو سر در مغازه شما می‌تواند نوع سلیقه شما، میزان اهمیت به کارتان، نوع کسب‌وکارتان و خیلی
تابلو مغازه و بروز بودن یکی از اولین اقداماتی است که در زمان راه اندازی یک مغازه باید مورد توجه قرار گیرد. اهمیت تابلو مغازه و نقش آن در تبلیغات موضوعی است که نمی توان از کنار آن به آسانی گذشت. در واقع صنعت تابلو سازی با طراحی و تولید انواع تابلو مغازه توانسته راهی مطمئن و موثر برای معرفی کسب و کار ها به مخاطبین پیش پای صاحبان مغازه قرار دهد. می توان گفت تابلو مغازه رویکردی کاملا کاربردی از تبلیغات بوده و باید در خصوص آن با دقت و توجه فراوانی
به خودم گفتم امسال با پونصد تومن همه ی خریدامو انجام میدم. پونصد تومن! کم نیستا! و تو دلم بشکن رو مینداختم بالا
در اولین قدم، امروز همراه آبجی مریم رفتیم دنبال پارچه چادری...
مغازه ی اول که رفتیم کلمون سوت کشید، چادرا همه بالای ۳۲۰ تومن، اونم چادرایی که اصلا پسندمون نمیشد! چادرای بالای پونصد تومن هم داشت که شکرخدا ازونجایی که چادر طرحدار دوست نداریم، اصلا نگاهشم نکردیم!
بالاخره با کلی گشتن و پیدا کردنِ منصف ترین مغازه دار شهر‍! یه پارچه خریدی
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست من سلام؛
☺️تا حالا شده دوست داشته باشی تو یه جای دیگه از دنیا زندگی کنی؟
مثلا یه شهر یا کشور دیگه... یا حتی قاره یا سیاره ی دیگه!
تا حالا شده دوست داشته باشی یه شغل دیگه داشته باشی؟
مثلا معلم باشی! پرستار یا شایدم نجار...
تا حالا شده دوست داشته باشی پرواز کنی؟ یا اینکه تو اعماق اقیانوس ها شنا؟
تا حالا شده...
حتما شده... 
ذهن خلاق و تخیلات فعال ما انسان ها، خیلی اوقات دوست داره فراتر از دیدنی های معمولی رو ببینه...فراتر ا
 
1
چی میخواستم بگم؟!یادم رفت که:|
بزارید یه چیز دیگه بگم حالا
هان نه یادم اومد
سابق این شکلی بودکه میتونستم برم خرید و مغازه گردی ولی پول نداشتم یا قدرت خرید نبود
الان قدرت خرید هست هیچ غلطی نمیشه کرد:|
 
2
چندوقت پیش یه مانتو اینترنتی خریدم که چهارتای خودم توش جا میشد، کلا باید بدمش به یه خیاط برا خودم ازتوش الگو بچینه مامان بابا و بعضیها:| هم گفتن دیگه اینترنتی نخر
امروز یه بی انصافی که بنظرم صاحب مغازه بود داشت پشت تلفن با یکی دعوا میکرد و میگ
خب دیروز رفتیم ابن سینا پارچه واسه عید بگیرم و توی اولین مغازه چیزی رو دیدم که دنبالش میگشتم! باورم نمیشه هنوز! یه مانتو دیده بودم تو اینستا گفتم این ک پیدا نمیشه؛ ی همچین رنگی یا ابی میگیرم اما اولین مغازه اولین پارچه ای که دیدم اون بود! بعد هم یه پارچه روتختی دیدم که قبلا توی یه سایت ترک بود خیلی خوشم اومده بود و اونو اصلا انتظار نداشتم پیدا کنم اما دیدمش!! خب واقعا خداروشکر :) 
دیگه اینکه امروز رزومه ام رو حرفه ای تر کردم و برا چند نفر صحبت کر
 امشب با دوتا از جوونای محل رفتیم محل کارشون. یک مغازه ساده که انواع و اقسامِ کارهای هنری به در و دیوار نصب شده بود. قرار شد با مساعدتِ  بنیاد طلوع کوثر، دستگاه " پیکسل " یا " بج" خریداری بشه و چاپ انواع تصویر و نگاشته روی چوب و پارچه و ... را همین جا تو همین مغازه تولید بشه. ماشالله به نشاط و انرژی جوان با اخلاق با ایمانِ  ایرانی . اعتماد به جوان ایرانی و داشته های خودمان همان معنای اقتصاد مقاومتی است.
مسجد گوهرشاد یک اثر معماری باستانی از دوران تیموری در جنوب حرم رضوی است که به سفارش گوهرشاد ، همسر شاهرخ تیموری در سال 821 هجری ساخته شده است. کاشی کاری های مسجد با طاق های گنبدی و مناره ها جلوه خاصی به بنا بخشیده است. به گونه ای که به یک اثر هنر ایرانی در قلب حرم تبدیل شده است.
ایوان مشرق، ایوان جنوبی مسجد با مساحت 500 متر مربع می باشد که زیبایی خاصی به مسجد داده است. منبر صاحب الزمان در کنار محراب مشرق از نظر تاریخ از اهمیت بالایی برخوردار است. ا
"به نام مهربان ترین"
 
«آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز                      از جور تبر زار بنالید سپیدار»
2 جمله خبری و پرسشیآن قصه ← مفعولشنیدید ← ماضیکه ← حرف ربطدر← حرف اضافهباغ← متممیکی روز← قید زماناز ← حرف اضافه ، تبر متممزار ← قید حالتبنالید ← فعل ماضیسپیدار ← نهادآرایه: تشخیص
«کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی                از تیشه ی هیزم شکن و اره ی نجار»  
2 جمله (کلمه "نه" فعل منفی میشود)
کز (که از) ← حرف اضافهمن ← متممدگر ← قیدبیخ
 
#هر_روز_با_شهدا 
 
❇️ شهید ابراهیم هادی
 
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود .یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت
 
وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب نیست ،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم.جلوی غرورم رو می گیره!
 
اکثر مطالب این وبلاگ با چگونه شروع خواهد شد و دلیل آن راهنمایی صادقانه این وبلاگ است.
در این مطلب هم به شما آموزش خواهیم داد که چکونه محصولات بلدرچینی خود را که حاصل دست رنج شماست .در بازار بفروشید. 
قطعا اولین راهکاری که به ذهن شما خواهد رسید، بازاریابی مغازه به مغازه خواهد بود ولی آیا شما وقت کافی برای بازاریابی حضوری را دارید.
بهتر است راه اینترنتی را انتخاب کنید. سایت های درج آگهی مانند دیوار و شیپور و ایستگاه می تونند مشتریان زیادی را بر
هر روز غروب خدا به دیدن مرد می آمد. با هم شعر می‌خواندند، قدم می‌زدند، باغبانی می‌کردند، مرد به خواب می‌رفت و خدا به آسمان ،آن روز مرد چیزی در خانه برای پذیرایی نداشت آماده شد به بازار رفت حسابی خرید کرد .در راه برگشت به خانه زنی را دید که در گوشه‌ای نشسته و در مقابلش مقدار خیلی کمی سبزی تازه روی یک دستمال  کهنه چیده شده و کودکی روی زانویش خوابیده، انصافاً سبزی‌ها خیلی تازه و معطر بود، اما دل مرد نمی‌خواست از این زن فقیر خرید کند. همین جور
از پنجمین امام نور نقل شده است که در مورد شیوه ی پارسایانه و سیره ی امیر مومنان آورده اند که:
آن
حضرت روزی به بازار آمد و در حالی که خدمتگزارش به همراه او بود در برابر
مغازه ی یک پیراهن فروش ایستاد و فرمود:هان ای بنده ی خدا!دو عدد پیراهن
برای ما بیاور!فروشنده خوش آمد گفت و دو پیراهن آورد و گفت:بفرمایید ای
امیر مومنان!
هنگامی که برای امیر روشن شد که او را می شناسد
خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت و در برابر فروشنده و مغازه ی دیگری
ایستاد و دو پ
یکی از دعاهای هر روزم ، اینه که می گم خدایا بهم رزق حلال و طیّب عنایت کن !
طبق معمول همیشه ، سرِ کار که می رم بعضا حرص و جوش می خورم که چرا فلانی کار نمی کنه ، چرا من که انقدر سابقه بیشتری نسبت به همشون دارم باید یه سری کارای دستی کنم که وقتم رو تلف می کنه ؟ بعدش هم یکم ناراحت می شدم که چرا این اتفاقا داره میفته !!!
تا این که روز جمعه ، با رضا رفتیم تا کل اجناس مغازه ی محمد رو بشماریم . . هر از مدتی کوتاه ، خسته می شدن و می رفتن بیرون از مغازه و یا لم می د
 
در بازی ویدیویی GTA VICE CITY ، رستوران پیتزا فروشی در منطقه پایین شهر این بازی وجود دارد کنار این پیتزا فروشی یک مغازه فروش تابوت و کمی ان طرف تر یک قصابی است  اگر شما پشت این مغازه تابوت فروشی بروید میبینید که سه قبر وجود دارد که یکی از این قبر ها سرگشاده است  جنازه ای که در ان خاک شده یک دست ندارد .
سپس به سمت قصابی که بروید میبینید یک دست انسان پشت ویترین گوشت ها قرار دارد و ظرفی کنار ان است که روی ان نوشته شده HUMAN ORGANS به معنی اجزای بدن انسان از ا
با مغازه دار خیابونمون دعوام شد:/
اول یه چیز بگم این اقا کلا بی اعصابمه جوری که داداشم میگه ازش نخرید نکنید و چندین بار هم خودم دیدم با این شرکتایی که براش وسیله میارن داره دعوا میکنه:/
خب ماجرا من چیه؟
اقا من چندتا وسیله برداشتم گذاشتم روی پیشخوان بعد هی صبر کردم تا قیمت رو بگه بهم(مثل اکثر مغازه هایی که رفتم)بعد نگاش کردم بهم گفت چیه!!!
گفتم میشه اینارو برداشتم حسابشون میکنید
گف کارتتو بده من تو ذهنم حساب کردم همه مشتریا اول کارتشونو میدن 
من
۲۷۰۴ - وقتی که انگلیس به‌دلیل شیوع کرونا وضعیت خوبی ندارد و حتی نخست‌وزیرش بیمار شده و وجهه‌اش در رسانه‌ها در خطر است، ‏عوامل‌رسانه‌ای ضدانقلاب تلاش می‌کنند تا اربابانشان را تطهیر‌ کنند.اما وقتی از انگلیسیها پول می‌گیری تا تطهیرش کنی، باید درست کار کنی و با بقیه تیم هماهنگ باشی. عناصر ضدانقلاب برای القا مردمی بودن مقامات غربی، فقط در دو کانال تلگرامی دو داستان متفاوت نوشتند.یکی می‌گوید که «بوریس جانسون» از فروشگاه ایرانی خرید کرده
وقتی تصمیم گرفتیم کارو گسترش بدیم نمیتونستیم انتظار داشته باشیم که همچنان با اره مویی چوبا رو ببریم. و اره برقی رو هم نمیشد تو آپارتمان روشن کرد! اینطوری شد که شروع کردیم دنبال جاهایی گشتیم که بتونیم توش اره برقی روشن کنیم! یکی از دوستای همسر گفت فلان ساختمونی که قبلا عکاسی بود الان مدتهاست تعطیله. کلی خوشحال شدم و گفتم چقدرم خووووب. چون اون ساختمون خیییلی به خونمون نزدیک بود. اما وقتی با مسئول مربوطه صحبت کردیم گفت یکی که خونه نداشته اومده
تابلو مغازه
تابلو مغازه معرف برند یا نوع کسب وکار شما در مکان کسب برای رهگذارانی که از مقابل مغازه شما در حال عبور و مرور هستند . تابلو مغازه در گذشته به صورت تابلو فلکسی یا پلکسی گلاس بدون نور و صرفا با نصب یک بنر ساده بر روی یک قاب فلزی صورت می گرفت اما با پا گذاشتن دستگاه چلنیوم ساز به عرصه تابلوسازی دیگر تابلوهای تبلیغاتی مانند گذشته بی روح و ساده در حد چند نوشته نیستند بلکه به صورت حروف برجسته و با نورپردازی به شیوه های مدرن چشم نوازی می
تابلو مغازه
تابلو مغازه معرف برند یا نوع کسب وکار شما در مکان کسب برای رهگذارانی که از مقابل مغازه شما در حال عبور و مرور هستند . تابلو مغازه در گذشته به صورت تابلو فلکسی یا پلکسی گلاس بدون نور و صرفا با نصب یک بنر ساده بر روی یک قاب فلزی صورت می گرفت اما با پا گذاشتن دستگاه چلنیوم ساز به عرصه تابلوسازی دیگر تابلوهای تبلیغاتی مانند گذشته بی روح و ساده در حد چند نوشته نیستند بلکه به صورت حروف برجسته و با نورپردازی به شیوه های مدرن چشم نوازی می
سلام
با خواندن برخی سایت ها و اطلاعات حقوقی مهم که در زیر به ان ها اشاره شده امیدواریم بتوانیم به مشکلات شما کمک کرده باشیم .
اطلاعاتی در مورد خرید و فروش
سایتی در مورد نمونه های اجاره نامه
نمونه قرارداد اجاره مغازه و ملک تجاری
اطلاعاتی در مورد مغازه و ملک
نحوه اجاره دادن
سایتی در مورد فایل قرارداد اجاره مغازه
توضیحاتی در مورد فایل قرارداد
اطلاعات حقوقی مهم
سایتی برای حل مشکلات حقوقی شما
موفق باشید .
 
پیرمرد از پیاده‌روی خیابان رد می‌شد و از مغازه‌دارهایی که بساطشان تا پیاده‌رو پهن بود کفری بود. می‌گفت قدیم‌ها دو برادر بودند به اسم جبار و حتام. این دو برادر بودند و یک روستای آسایش، با همه بد بودند. از آسایش کوچ کردند و به یکه‌کندی رفتند. نماینده‌ی ارباب که یک پایش هم می‌لنگید به دیدن جبار و حتام رفت. این دو برادر هم به پایش بلند نشدند و نماینده ازشان ناراحت شد. جبار گفته بود اگر قرار بود پیش پای هر چلاقی بلند شویم باید صبح تا شب سر پا با
مدّتی بود که کولر آبیِ خونه ، سر و صدای عجیب و غریبی می داد ، بخصوص از نصف شب به بعد که همه جا ساکت می شد صدای کولر خیلی اذیت کننده می شد برامون ولی همش امروز و فردا می کردم که بعد می رم نگاش می کنم !
تا این که بعد از روزها بالاخره چند پله ناقابل رو رفتم بالا و دیدم دو تا بستِ دینام روی کانال کولر هست که لرزششون باعث ایجاد سر و صدا می شه و ما رو اذیت می کنه .. برداشتمشون ، رفتم پایین و مشکل حل شده بود و سکوت به خونه برگشت .
اصلا نمی دونم چه حکمتی هست که
سلام
با خواندن برخی سایت ها و اطلاعات حقوقی مهم که در زیر به ان ها اشاره شده امیدواریم بتوانیم به مشکلات شما کمک کرده باشیم .
اطلاعاتی در مورد خرید و فروش
سایتی در مورد نمونه های اجاره نامه
نمونه قرارداد اجاره مغازه و ملک تجاری
اطلاعاتی در مورد مغازه و ملک
نحوه اجاره دادن
سایتی در مورد فایل قرارداد اجاره مغازه
توضیحاتی در مورد فایل قرارداد
اطلاعات حقوقی مهم
سایتی برای حل مشکلات حقوقی شما
موفق باشید .
کc کلیک کنید ، برای خواندن رمان های ایرانی   لینک مستقیم رمانکده فارسی کلیک کنید. 
 
 
کتاب «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج‌ سیدجوادی است.
این کتاب یکی از پرفروش‌ترین رمانهای فارسی است که در طی دهه اول انتشار، 200 هزار نسخه از آن فروش رفته‌است.
داستان این کتاب، داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه را روایت می‌کند. ترجمه آلمانی این کتاب حدود 10 هزارنسخه فروش داشته و مورد توجه خوانندگان خارج
سریال Stranger Things (اتفاقات نا آشنا / چیز های عجیب) یک سریال آمریکایی بسیار موفق در ژانر ترسناک هست که از شبکه Netflix پخش میشود و تا کنون 2 فصل از آن پخش شده و طرفداران خیلی خیلی زیادی رو جذب کرده...با شروع سیزن 9ام فورتنایت و اضافه شدن لوکیشن جدید Mega Mall به جای Retail Row ، یکی از اصلی ترین نکات و ایستر اِگ های جالب این مکان مربوط به مغازه Scoops Ahoy میشد...حالا جالبی این مغازه مربوط به اینه که چند وقت قبل از سیزن 9 ، در یکی از تیزر های مربوط به فصل سوم سریال Stranger Thing
دو روز از ماه رمضون گذشت. قبل از اینکه ماه رمضان بیاد به این فکر می کردم که روزه بگیریم یا نه؟ سیستم ایمنی بدنم ضعیف میشه یا نه؟ اما حالا دو روزه که دارم می گیرم. ببینیم تا بعدش چی میشه. می تونم ادامه بدم یا خیر.
شغل همسرم طوری هست که هفته ای دو روز باید بره تهران. قبلا با قطار می رفت ولی حالا چند وقته با ماشین میره. اون روز می گفت دیگه می خوام دوباره با قطار برم. دلشوره گرفتم دوباره. قطار خطرش بیشتره. نمی دونم. ولی خوب رانندگی هم خطرناکه. خستگی داره
 
مجموعه تاریخی بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی به عنوان نگین بناهای باستانی استان ، بقعه شیخ‌کلخوران متعلق به امین‌الدین جبرئیل پدر شیخ صفی‌الدین اسحق جد سلاطین صفوی واقع در روستای کلخوران ، خانه ارشادی ، حمام ملاهادی ، برج شاطر ، پل هفت چشمه ، مجموعه بازار تاریخی و مسجد جمعه از جاذبه‌های اردبیل هستند. 
 
به گزارش ایرنا ، نادر فلاحی روز پنجشنبه به خبرنگاران گفت: در حال حاضر عملیات مرمت در ۲ سرای وکیل و امام جمعه بازار تاریخی در حال اجرا اس
ساعت 10:47 روز جمعه 1397/12/10
یادتونه گفتم اولین باره میخوام برم جایی شاگردی (یا هرچی اسمشو میذارید)؟
امشب بعد از کلی بحث و جدل و به دنبالش استرس سر این قضیه که برم سر کار یا نرم...بالاخره تصمیم بر این شد که برم سرکار تا اینکه تکلیف مغازه خودمون هم معلوم بشه...اگه اوضاع درست شد و تونستیم هزینه تعمیر مغازه و خرید دوباره اجناس رو جور کنیم دوباره برگردم مغازه خودمون...
به هرحال قراره فردا صبح برم اداره بهداشت برای یه سری آزمایش و اینطور چیزا برای دریافت ک
، اندام زن به قدری زیبا بود که هر مردی را به گناه آلوده میکرد.
روزی زن زیبا برای خرید پارچه به مغازه پارچه فروش رفت، چشمش به پسرکی که در مغازه بود افتاد و از او خوشش آمد. از پسرک خواست پارچه ها را تا خانه حمل کند. هنگامی که به خانه رسیدند درب خانه را قفل کرد و به پسر جوان گفت: میخواهم امشب را با تو سر کنم، اگر مانع شوی با دادو بیداد مردم را خبر میکنم
پسرک پاک که آبروی خود را در خطر دید مجبور به قبول کردن پیشنهاد بیشرمانه او شد. زن زیبارو که هفت قلم آ
Good Pizza, Great Pizza v3.0.5 + Mod – بازی مدیریت فست فودی مخصوص اندروید
نسخه معمولی + نسخه مود (پول بی نهایت) به صورت جداگانه
تست شده با اجرای آفلاین
Good Pizza, Great Pizza بازی جدید، جالب و سرگرم کننده با مجموعه ویژگی های دوست داشتنی از استودیوی بازیسازی TapBlaze برای اندروید است که به صورت رایگان منتشر شده و جدیدترین نسخه اش به همراه مود با پول بی نهایت برای دانلود عرضه گردیده و پیش روی شماست! در بازی Good Pizza, Great Pizza کنترل و مدیریت یک مغازه پیتزایی بر عهده شما قرار میگی
به گزارش فارس پلاس سراغ علی کاظمی را که می‌گیریم ما را به مغازه جمع‌وجوری راهنمایی می‌کنند. اینجا خبری از ویترین دل‌بازی که اجناس لوکس را به رخ مشتری بکشاند نیست، اما خبر داده‌اند هرماه یک نوعروس با کمک این کاسب خوش‌نام راهی خانه بخت می‌شود.
در نگاه اول اسباب و اثاثیه دندان‌گیری در قفسه‌های قدیمی مغازه به چشممان نمی‌آید، اما خوب که دقت می‌کنیم می‌بینیم هر خانواده نیازمند برای خرید همین وسایل خرده‌ریز باید قید خیلی از نیازهای دست‌
به نام خدا
ساعت که از 2 بامداد گذشت  و این دل ملولم آرام نشد
با وجود اینکه چند دقیقه قبل با دوستانم بودم ولی اصلا دلم وا نشد
عصری رفته بودم خرید ، خریدِ سبزی . تو راه با خدایِ خودم درد و دل میکردم و یه چیزی میخواستمیعنی چندین وقت میشه که میخوام ولی تا حالا قسمت نشدهتا رسیده به مغازه سبزی فروش ، یه نگاه به سبزی ها انداخت و گفت : نه سبزی هام خوب نیستن ، به تو نمیدم .یه نگاه بهش انداختم . 
پرسید ناراحت شدی که ندادم؟گفتم نه ، تو دیدی سبزی ها خوب نیستن و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها